روز و شب ، با اینکه از دنیا
شکایت می کنم
من به این دلواپسی ها ، دارم
عادت می کنم
شرط خوشحالی ، در این دنیا
فقط دیوانگیست
بعد تو ، دیوانه می بینم ...
حسادت می کنم
می روی ، زیر فشار زندگی خم
می شوم
می شوم ! اما به سختی استقامت
می کنم
مدتی ، در قلب من بودی و حالا
در سرم !
کار سختی نیست ... تنها جا به
جایت می کنم
بعد از این گاهی سلامی، گوشه
چشمی، خنده ای
شکر ایزد ! در همین حد هم قناعت می کنم
من نه جلادم ! نه زندانبان ،
کسی هم نیستم
چون خودت می خواستی، باشد !
رهایت می کنم
لب به دندان می گزم ، ...
پنهان بماند راز تو
بیش از این چیزی نمی گویم ،
رعایت می کنم
پیش من خوشبخت بودی، بعد از این هم سعی کن
لا اقل خوشبخت تر باشی ، دعایت می کنم
محسن نظری